چند وقت پیش بود که به توصیه یکی از همکارانم سوژهای موفق درحوزه آموزش کودکان به من معرفی شد، ابتدا به خاطر نداشتن اطلاعات کافی برای پیگیری این سوژه مردد بودم، اما صحبت با برخی والدین و چهرههای فرهنگی در منطقه سبب شد اطلاعات بیشتری درباره یک مربی نقاش خلاقانه کودک در منطقه به دست آورم که به خوبی در مسیر موفقیت قدم گذاشته است و کلاس آموزش او برای کودکان خانه امنی شده است که خیال والدین را آسوده کرده است.
شیما امیرآبادی، مربی موفق هنر و خلاقیت کودک است که مسیر متفاوتی را از صنعت تا آموزش کودک طی کرده است و چهارمین دهه از زندگی خود را سپری میکند. با وجود اینکه در فضای خانواده کسی هنر را دنبال نمیکرد، اما او علاقه زیادی به حوزه هنر و زیرمجموعههای آن داشته است، به طوری که به گفته خودش در همه دروس هنر در دوران تحصیلی همواره نمرات بالایی را از آن خود کرده است و جایزههای پرشماری را کسب کرده است تا جایی که برای شکوفایی استعداد خود در حوزه نقاشی، آموزشهای نقاشی را برای اولین بار در فرهنگسرای امام رضا (ع) فرا گرفته است.
در ادامه صحبت امیرآبادی به زندگی متولدان دهه شصت گریزی زد و در اینباره گفت: کلا ما دهه شصتیها مسیر زندگی خودمان را دیر پیدا کردیم، من در رشته مهندسی شیمی تحصیل کردم و سالها در حوزه صنعت مشغول به کار بودم که با روحیات الان من هیچ تطابقی ندارد. در گذر زمان یک رشته افکاری در ذهن من بود که مرا اذیت میکرد. همه ما میدانی که کودکان کاملا خلاق متولد میشوند، اما از لحظهای که وارد آموزشهای پیشدبستانی و مدرسه میشوند درصد خلاقیت آنها کم میشود.
همیشه فکر میکردم که چرا بچهها مدام الگو برداری میکنند و با همین فرم رشد میکنند و زمانی هم که به سن جوانی و نوجوانی میرسند یک سری افراد کپیکار هستند، اکنون هم اگر به جامعه بنگریم شاهد این هستیم که متأسفانه خلاقیت در جوانان خیلی کم شده است. به این موضوع که فکر میکردم، میدیدم که یک بچه سه ساله کلی خلاقیت دارد، ولی وقتی به سن هفت سالگی میرسد این درصد خلاقیتش کم میشود.
فکر کردم باید وارد این فضا شوم و کاری در این مسیر انجام دهم و این موضوع رسالت من شد که باید به عنوان یک انسان در این جهان یک دلیلی برای حضور خودم پیدا کنم. بنابراین باید تلاش کنم تا تأثیری مثبت، حتی بسیار کوچک برای کودکان کشورم داشته باشم.
اگر در دوره کودکی از علایق و استعدادهای من در حوزه نقاشی و هنر حمایت میشد هیچ وقت رشته شیمی را در دانشگاه نمیخواندم و اکنون دوست دارم اگر کودکی استعدادی در این باره دارد کشف کنم تا در مسیر درستش حرکت کند. امیرآبادی پس از گذراندن دورههای مختلف آموزشی نقاشی نمایشگاههای نقاشی بسیاری را برگزار کرده است که از آن جمله میتوان به برگزاری نمایشگاه نقاشی در مشهد، نمایشگاه نقاشی رنگ روغن در بجنورد، نمایشگاه نقاشی روی سفال در بجنورد، نمایشگاه نقاشی در اسفراین و چند نمایشگاه دیگر اشاره کرد.
این مربی هنر که به نوعی در کودکی استعدادهایش به خوبی دیده نشده است تلاش دارد تا فرصتی را به کودکان دهد تا اگر استعدادی در حوزه هنر دارند به نمایش بگذارند، بیش از 3سال است که به صورت جدی آموزش را دستور کار خود قرار داده است و اولین جایی که کلاس برگزار کرد در خردسرای فردوسی بود، اما آنچه او را از بسیاری از مربیهای هنر متمایز کرده است روشهای متفاوت آموزشی او است که چهرههای فرهنگی منطقه و والدین او را تحسین میکنند به نحوی که برخی از کودکان در پایان کلاس برای ترک کلاس مقاومت میکنند. این موضوع نشئت گرفته از آن است که امیرآبادی مسیر رسیدن به علایق خود و آموزش را پلهپله طی کرده است به نحوی که ابتدا دورههای مختلف آموزش نقاشی و هنر را گذرانده است.
در ادامه دوره آموزش و استادی را زیرنظر دکتر قدمی گذارنده و معتقد است که اگر قرار است کسی به کودک آموزش دهد باید مهارتهای روانی و اجتماعی را به صورت کامل داشته باشد.
شیما امیرآبادی که مدرک تحلیل و تفسیر نقاشی را از دانشگاه علم و فرهنگ تهران کسب کرده است، به کودکان فقط به چشم یک هنرجو نگاه نمیکند بلکه برای تمامی زندگی آنها دغدغه دارد و به همین دلیل است که پس از حضور کودک در کلاس در حین بازی و آموزش کاملا بر رفتار او تمرکز میکند تا اگر اختلال یا مشکلی برای کودک وجود داشته باشد آن را شناسایی کند و با والدین در میان بگذارد و در ادامه به متخصص آن معرفی کند.
نقاشی خلاقانه دیگر موضوعی بود که امیرآبادی به آن اشاره کرد و گفت: بهتر است برای تعریف این ترکیب هر کدام را به صورت جدا بررسی کنیم، نقاشی در واقع یک هنر از درون آدمی است، برای کودک هم همینطور است و کودک آنچه درون اوست از جمله احساسات و دغدغه خود را میکشد، خلاقیت هم به معنای خلق کردن است که در واقع میشود این گونه بیان کرد که خلق کردن و خلاقیت به معنای ارزش دادن به یک چیز است، حالا این چیز هر شی و وسیلهای میتواند باشد.
نقاشی خلاقانه در واقع کار هنری با یک سری ابزار غیرمتعارف است، به این معنا که حتما لازم نیست، قلم مو و مداد رنگی و کاغذ باشد. میشود به جای کاغذ یک تیکه فویل یا برگ باشد، حالا من اینها را در اختیار کودک قرار میدهم و به آنها میگویم چیزی را که در ذهن دارد چگونه میخواهد اجرا کند. اینجا به کودک هیچ الگویی داده نمیشود که آن را بکشد چرا که این نقاشی خلاقانه نیست، بلکه ابزاری به کودک داده میشود تا خودش به آنها ارزش بدهد.
امیرآبادی در پایان درباره روش آموزش متفاوتش که سبب موفقیت وی شده است، بیان کرد: اینجا بچهها وقتی وارد میشوند با یک روش متفاوت که دانشآموز محوری است آموزش میبینند. از طرفی در اینجا در فضای آزاد هستند گاهی بازی میکنند و گاهی اداره کلاس با خودشان است، این موضوع سبب شده است که وابستگی زیادی هم به کلاس داشته باشند.